سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :27
کل بازدید :9313
تعداد کل یاداشته ها : 21
04/1/31
8:5 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
آنتی سروش[1]
وقاحتهای سروش در انکار حقایق شریعت و هتاکیهای سلمان رشدی ایران موجب شکل گیری این وبلاگ است مدافعان دین و نبوت مطالب خود را درباره این سخنگوی شیطان ارسال کنند تا با نام خودشان در وبلاگ ارائه گردد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهمن 90[2] اسفند 90[5]

با سلام خدمت همه بزرگوارانی که از این وبلاگ بازدید میکنند

دوستان وقاحتهای سروش در انکار حقایق شریعت و هتاکیهای سلمان رشدی ایران موجب شکل گیری این وبلاگ شد مدافعان دین و نبوت مطالب خود را درباره این سخنگوی شیطان ارسال کنند تا با نام خودشان در وبلاگ ارائه گردد

نخستین طلیعه وبلاگ را  از ادیب گرانقدر  آقای شجاع الدین ابراهیمی در خبرگزاری فارس پیدا کردم که در اینجا ارائه میکنم با عنوان  این "سروش" است یا که "سلمان رشدی" است ؟

خبرگزاری فارس: در"حماقت" خویش را" گم" کرده ای؛ "سب دین "– توهین به" مردم "کرده ای؛ کار از"سب" نبی" – قرآن" گذشت؛ "یاوه گویی" از حد و"میزان "گذشت؛ سینه چاک کفر"عمر" و" زیدی" است؛ این "سروش" است یا که "سلمان رشدی" است؟

برشی از یک مثنوی بلند به مناسبت بازار داغ سفارش فله ای نامه هایی با تمبر OLL2  در پروژه : Open letter to Leader

• شجاع الدین ابراهیمی:

بعد بسم الله الرحمن الرحیم
با" عنایت" از خداوند کریم

با" قلم" خواهم کمی خلوت کنم
"فکر" خود را فاش در جلوت کنم

بار الها! "خوار" یا رسواکنم
لب اگر در غیر" حق" من وا کنم

ذکر حق عمری "مرام"م بوده است
"حرف حق "گفتن کلامم بوده است

چون که قائل من به "حق"ام چون "معاد
"ثروت" دنیایی من: یک" مداد"

حافظ خون "شهدا" بوده است
گر "مداد"ی با "علما" بوده است

شبهه" ها : وافر به پاسخ ابترند
"عالمان" گویا به کار دیگرند؟!

سرد و "ساکت" ناظر "دشمن" شدند
"بی زبان" گشتند چون" الکن" شدند؟!

حرف من این و" قضاوت" با شماست
"عالمان" خوابند!! تقصیر خداست؟

با "قلم" یا با قدم" قوم لعین
"حمله ور" گشتند بر" ارکان دین"

در جواب "عمروعاص" مست و پست
"مالک اشتر" قلم دارد به دست

شبهه" در "بازار دین" و حق شده ست
گرمی شمشیر "بی رونق" شده ست

شَدّ و" شر "را زین نمط شاید گرفت
"جرات" از هر" سفله" ای باید گرفت

عالمان" در" فتنه" عاری از حضور
"فرقه های ضاله" حین "نوظهور"

شد" سپاه کفر" بیرون از عدد
"حوزه" باید یک تکان بر خود دهد

بر لبم جز آوخی و آه نیست
یک امیدی چون به "دانشگاه "نیست

قاطبه گویا: مرخص-قاطعه
"عالمان" مُردند-گو: الفاتحه

هر که دریا شد خلیجی گونه شد
حکم این: باید" بسیجی" گونه شد

عقل و دل "دین "را چو دیده ور شده ست
این" جهاد اصغر" و" اکبر" شده ست

تا نپوشد ابر ، انوار و شعاع
در تقابل پس "مقدس" شد "دفاع"

کید و تزویر است" نرم" و "حیل"ی است
"جنگ فرهنگی" کنون "تحمیلی" است

بذل این : "آموختن" از فضل خود
"درس خیبر" را به "نسل عبدوود"

با "بصیرت"،صبر،" دین" ، اخلاق، حلم
"پهلوانانیم" در "میدان علم"

مرد دانشمند" و صاحب علم شد
"مصطفی روشن" شهید علم شد

شد "رجز خان" خصم ما با " توپ پر
ما " هدف"  هستیم یک یک در"  ترور"

قصه ی تلخ"  بریدن" - چون و چیست؟
" خودزنی"  دیگر چه ثلمه – صیغه ای ست؟!

گر " شبان"  پیراهن خود را درد
" گرگ"  گاهی " گوسفند" ی می برد

آنکه روزی " یل " – " ولایی"  بوده است
یا که " سردار" ی- " علایی"  بوده است

سنگر" مردی "تصرف" گشته است
باعث رنج و "تاسف" گشته است

سهم "رهبر" زخم از این پیکان نبود
"انتظار" البته از "یاران" نبود

معرکه" – سردار! جای "تاخت" داشت؟
"فتنه" یک بازی ست- برد وباخت داشت

خشم و دندان این نشانه بر "ددی" ست
"باختن" در "عشق" هم چیز بدی ست

باب "تذکار" و تذکر باوری
پیشکش سردار! یک "یادآوری" :

پاسداران" به حق نامی شدیم
مرد "جمهوری اسلامی" شدیم

عشق می گوید که آسان آمدیم
از "جماران" تا "خراسان" آمدیم

پیر" ما میر "جمارانی" نبود؟
"میر" ما پیر "خراسانی" نبود؟!

چون "خمینی" تا ابد مولای ماست
"خامنه ای" رهبر دلهای ماست

سعه صدر" است و "بخشش": حاصل اش
گر ملالی رخنه گر شد در دلش

یافتن "جولاهه" را در "بافتن
"حکم حق" باشد چنین "بر تافتن"

چشم پوشی" ؟ چشم- ما کور و کریم
از غم و "غصه" به نوعی بگذریم

تا غم و رنج درون افشا کنم
یک "یقه" باید "بحق" پیدا کنم

عزم آن دارم عیان – بی عیب پوش
نقد "تقریرات" و افکار "سروش"

گوش باید کرد دور از "فهم بد
ناقدانه" نصح" ارباب خرد

این "سواد"، اصل سیاهی ها بود
ختم "خذلان" در تباهی ها بود

عشق می داند "ملامت" ها چه هست؟
کسب ذلت در "مذمت" ها چه هست؟

عشق "دولت" شد-"سحر مدت" چرا؟!
این "فرج" از شرّیت "شدت" چرا؟!

حاصل خذلان "نکونامی" نشد
"پختگی" معنی این "خامی" نشد

نسبت "گل" چیست بر هر "هرزه" خار
"نور او نوشد که باشد شعله خوار"

"باد" هان بر برگ و بارت بگذرد
بر "چراغ" روزگارت بگذرد

از کلامت فاش می بینم عیان
بیم "خسران" در وجود "خسروان"

سالها "سقف معیشت" می زنی؟
بر ستونی از "شریعت" می زنی؟

"شاه با تو گر نشیند بر زمین
خویشتن بشناس! نیکو تر نشین"

بر سر بازار، "غوغا" کرده ای
"اشتلم" ها – اولدرم ها کرده ای

حرفهایت :"کذب" ، قاطبه شده است
پر مخاطره، "مخاطبه" شده ست

رهروا! ریگی به کفشت داشتی
"خاتمت" را "فاتحت" پنداشتی؟!

"شرع" مندی شیوه : روحانیت
این "ضمان" وقف است چون بر "حریت"

آنچه اسباب پلیدی – طعن شد
"ماکران" را "طاعنان" را لعن شد

ای خروس بی محل! جنگی شدی؟!
سالها "سرهنگ فرهنگی" شدی

"تیغ خونریز" تو مست تیزی است
بهترین "انگیزه" ات: "چنگیزی" است

"طعنه" هایت از سر "طغیان" شده ست
باعث "تاراج" یا طوفان شده ست

بی "کله گوشه" دم از یغما زدی
"آستین دلبری" بالا زدی

بر سر "خوان" طعنه بر "خان" میزنی
"مور"ی و حرف از "سلیمان" میزنی

"فهم کج" جز خفت "هالو" نبود
راستی ، "آیین گفتگو" نبود؟

تا ابد جلاب نفرت- ننگ شد
چون "حنای وسوسه" بیرنگ شد

حتم شد" هتاک" در بیرحمی است
"کجرویها" باعث اش "بی رسمی" است

خود نمی دانی فلان بن فلان!
فرق "چاه نفت" و "چاه جمکران"؟!

فلسفه : "تور" است میقات تو است
"قایق خرد خیالات" تو است

با قلم "فتح الفتوحی" کرده ای!!
رخنه در "حصن" نصوحی کرده ای!!

"فحص" در بحث "ولایت" کرده ای
پای در کفش "فقاهت" کرده ای

آنچه "زحمت" یا مزید ناله است
"شاخ گستاخ" توی بزغاله است

دمبدم از آب گویی-دجله کو؟
آی ی ی ی "داماد دروغین"!حجله کو؟

دین "سعادت" خواست تا بنیاد شد
وجه خوبی – "ختم استبداد" شد

این "عَلَم" خاص "شقاوت" بوده است؟!
"قله دار" هر "قساوت" بوده است؟!

"انتقاد"ت گشت : تخریب خُنک
دهخدا داند "لغتنامه": تُنک

در نظر چون "فرضیه" ابتر شده ست
در عمل "مفهوم ویرانگر" شده ست

شرق را "اعظم مصائب" هست و بود
غرب چون "شمس" و "قمر" ها را ربود؟

از صدای عر عرت ای گنده خر!
"مبتهج" هستی و خیلی "مفتخر"

خیل "سفاکان" کاسب در دکان
این "نحاست" وقف شد بر "سفلگان"

عاشق بلع "هویت" از "همه" ست
این "دموکراسی" چه صاحب "هاضمه" ست

این "فریبکاری" نشان بر نوع کین
هر "دروغزن" کم خرد باشد یقین

با "چراغ" است این و دزدی "ناشی" است
این هم از "ضعف بصیرت" ناشی است

نور و نارت  جابجا شد نازنین!
معنی "سوء سیاست" شد همین

جمله ها: شر- واژه هایش شیک بود
"نامه نورانی" ات!! تاریک بود

در فضایی بس "ملول" و بس "عبوس"
سخت "بیگه" – دیر گه خواندی خروس!

"فسق" مطلع- "قبح" مقطع را گواست
این "تئوری نقد آزاد" شماست؟!

این "دُمل" از "چرک" دیرینه شده ست
"پشتوانه" عطف "پیشینه" شده ست

چشم اهل هزل روشن کرده ای
"جامه" ی "افتاء" بر تن کرده ای؟!

تو یزیدی مثل یاسر نیستی
"ناصبی" هستی و ناصر نیستی

"سیرجانی" هم "سعید"ی کرده بود؟!
ادعای "با یزیدی" کرده بود؟!

چون فرا این فکر از فهم شماست
"قدرت مطلق" مقید بر خداست

انوری "ور" با "ان" شاهان نکرد
حافظانه "مدحت" ایشان نکرد

گر گزیر است و ... ویا نوعی گریز
تا ابد "تزویر" می خواهد ستیز

بهر "تادیب" زنا زادان مست
"تازیانه" در "کف اسلام" هست

ای عسل ! "سرکه فروشی" می کنی!
مثل اهریمن سروشی می کنی

اکل میته نوش جان- اشکم پُرند
گرد تو هم کسوتان "حلوا"خورند

در چپاول شیوه ها : اسکندری
"معرفت" از مغزها – دل ها "بری"

خلعت خاصی به عامی داده ای
"درس" غمناکی – "غلامی" داده ای

کرسی درس ات کلاس ننگ شد
این دکان "بنگاه بانگ و رنگ" شد

ناجوانمردانه فاش است این نیت
"آبرو سوزی" – ستایی "حیثیت"

ای "زغن" ! زاغی به مصداق عمل
"خانه تزویر" داری در دغل

از "مروت" نور سیما ناری است
پس صدایت از" مدارا" عاری است

"سخت رویی"! این کریهی رو شود
"نرم تن " از تب "گزافه گو" شود

"آب عزت" بی "غبار ذلت" است
زلت هر مرد اورا" علت" است

کاش "تقوای سیاسی" داشتی
فکر تعمیر اساسی داشتی

یادگاری از "فجور" عاد هست
"قبح ذاتی" عطف "استبداد" هست

کبک مرغابی نمایی! هو شدی
راه "سید قطب" را رهرو شدی؟!

در شریعت حکم "سب" حتما حد است
"زور" را "عریان" پسندیدی ! بد است

نهضت فکری : "وحل" ، مطلوب شد؟!
"حزب اخته" خر نشو! "مرعوب" شد

"برکه" تاریخ خیلی "غرق" داشت
چون "رذیلت" با "فضیلت" فرق داشت

این فضاسازی: دروغین، ابتر است
"زجر" زنجیر و" تجاوز "پرور است

شبهه سازی شر شیطان، بی شکی ست
با "قساوتهای قصابان" یکی است

از شمایان شرع هاویه شده ست
رجعت "فقه صفویه" شده ست

تیر و تیغ و دشنه: عشق "باغیان"
باغبان غم تمام "یاغیان"

نامه هایت جعلی است و ناوه است
این "نصیحه الملوک" ات؟!یاوه است

نشئه ی حالی و "حالی" نیستی
مسخ خیامی- "غزالی "نیستی

"شاه عصیانی" و شیطان خلقتی
کی "رعیت"؟ کی "فرشته فطرتی"؟

ای سها!ای صعوه!شمع کم فروغ!
بی عقوبت نیست "فرجام دروغ"

سارق چالاک بد نیت شدی
قاتل بی باک "حریت" شدی

کور شوخی و ز شوخی کر شدی
"حرف جدی" این که جدی خر شدی

گر "قلم" های "غدر" گردد غلاف
لاجرم "تعدیل" یابد "انحراف"

"اعوجاج" فلسفی رخ داده است
عقل ات عشقی! یاوه پاسخ داده است

"انحراف" و "فتنه" آخر طی شود
قام "دیوار وطن" خم کی شود؟

علم انسانی؟! فر افرنگ شد
"جویبار آلوده" از "فرهنگ" شد

هر شراب شوم، شهدی شد به کام
بس "شکم فربه" ست از مال حرام

باعث هشیاری است و فهم بیم
طبل های" دشمنان" زیر "گلیم"

در دوات "نقد" باشد نیش مار
سرکشی های قلم دور از "مهار"

حرف حق زیب "درست گویی" شده ست
باطل و بهتان: "درشت گویی" شده ست

گر سوالی هست دنبال جواب
خوب باشد در "خطاب بی عتاب"

جنگ مغلوبه ست ، در میدان: قتیل
در" مصاف" دشنه: "برهان" و دلیل

ترس از روشنگری هرکس که داشت
در دهان عقل "پستانک" گذاشت

توطئه: فاحش، بلیّه: بکر هاست
در "ظواهر" در "قشور" فکر هاست

قاطع است برهان پی: خون و جنون
این "قلمهای" بد و" طماع" و دون

ای گرانخو! تلخیت پاینده است
رایگان "حلوای نقد" بنده است

صاعقه غیرت فروش منزلت
"سائقه" شد "ذائقه" این : مصلحت

عاشقان را چون شهادت آرزوست
در جوانمردی ،جوانمرگی : نکوست

"نقد" معنایش وجوب عقل شد
شمه ای از حرفهایت نقل شد

"بحث علمی" جای قیل و قال نیست
"مدعی" شکر خدا "حمال" نیست

تجربت شد شیوه ی مطلوبی است
دعوی و دعوا شروع خوبی است

در "دفاع" از حق مبادا کاهلی
ای خوشا "انسان "شدن در "کامل"ی

پیشه ام عمریست چون "کار دل"ی
با "ملامت" هم ندارم مشکلی

"سینه چاکان" شما کم نیستند
دیگران یعنی که: "آدم" نیستند

جان ندارد "حوصله" این است "حال"
با "دگر اندیش" ها میل" جوال"

نان به نرخ روز خوردن غافلی ست
کار "دل" کردن نشان عاقلی ست

بر سر" دعوای دین"، دل "پیر" شد
خاک این" بازار" دامنگیر شد

نفی ظلم" اسلام "را شد خاصت
"شیعه" بودن یعنی این "حساسیت"

چون پلیدی حیض را حائض شده ست
دور گشتن از "ادب" جایز شده ست

چون که با "احمق" سر و کارت فتاد
هم "زبان شنعت"ی باید گشاد

"دعوی" باطل "چرند" است و پرند
"نغمه ناجور" از هرسو "بلند"

هر "قلندر" مبتلای های و هوی ست
"غوره" ناگشته مویزی آرزوست

یکدگر را قوت "ذله" داده اند
"گرگها" تشکیل "گله" داده اند

کارشان از "دور" باشد "قیل و قال"
گرگهای "سگ" نما مثل "شغال"

نزد اصحاب "سقیفه" خوب: بد
نه "حمیت" – نه مروت- نه "خرد"

از خرد باشد "معاویه" یتیم
خاک "آمریکا"ست چون" شام قدیم

"عمرو عاص" از صحنه خارج گشته است
نوبت "جنگ خوارج" گشته است

آن کسان آب "شریعت" برده اند
چارده قرن است "سیلی" خورده اند

"کفر" از "حق" منهزم- مغبون شده ست
"صدر اسلام" دگر "اکنون" شده ست

"حرمله ها" در "فضاحت" گشته اند
در پی "زخم" و "جراحت" گشته اند

زخمها را بهترین "مرهم" شدند
مردم و مولا" محب" هم شدند

در" هدایت "حجت حق : "بی نظیر "
هست "روشنگر" بیانات" خطیر "

انقلاب "عاشقان" سرخ و "سعید"
نوع" تغییر" و تحول ها" جدید "

صور" صورت "سور "سیرت " بوده است
ناشی از" صبر" و" بصیرت" بوده است

خبث" باطن" شیوه "دیو" و دد است
توطئه ها جمله" ناکار آمد" است

پشتوانه : عشق و" قرآن" –" دین" شده ست
راز" استحکام مسئولین" شده ست

اهل عشق" بو سعید" مهنه اند
مردم ایران حفیظ" صحنه" اند

قاهرانه فاتح و" غالب" شدیم
دور از" شعب ابی طالب "شدیم

صاحب ایمان و "حب حیدر"یم
مستقر در" بدر" مثل" خیبر"یم

قاطعانه "ایستاده "این "نظام "
بر سر حفظ " مواریث امام "

چونکه" بیدار"یم پس "کابوس" نیست
بیم از" تحریم" در قاموس نیست

بی سلیقه – بی خرد – "کج باور" ند
روسیاهان ، بد "محاسبه گر" اند

مشکل دشمن :" فتور" و حل نشد
چون" اراده" هیچگه مختل نشد ...

خیر را باید پی" اثبات" بود
قاطعانه "دافع آفات" بود

انحراف و" فتنه" در گور و" گم" است
موجب وجد و" نشاط مردم" است

حق شود "مخدوش" از کبر و" منی"
با "خصومت "– کذب یا "تهمت زنی "

در فرنگ آنان که چون "بت" گشته اند
دستمالی در "توالت" گشت اند

"رستم" دستان اگر باشد "له" است
"غرب" کارش چون که "استحاله" است

غرب با "دقت" نشست و خوب" دید"
بهترین "رقاص" ها را برگزید

چون به "آهنگ" خوشی رقصیده اند
کف زدن های فراوان دیده اند

سست عنصر را "گزینش" کرده اند
"خائنان" را خوب "چینش" کرده اند

چیست این بازی؟ "شگرد" و ماجرا
راستی "شیطان" چه می خواهد ز ما

دوستدار "دین" و "قوم" ما شده ست؟!
"رابطه" مطلوب "آمریکا "شده ست

"رابطه" یعنی دوباره: ابتلا
"ذلت تاریخی" ماضی ما

"دزد" قهاری ست چون "وارد" شده ست
بسته: در-از "پنجره" وارد شده ست

دشمن توحید "قرآنی" ماست
سینه چاک "دین ایرانی" ماست

از "اوالعزمان" – اولی تر شدند؟!
"کوروش "و "زرتشت" پیغمبر شدند!!

"باستانی" گشته چون "تدبیر"شان
نبش قبر "ملیت" : تزویرشان

بار کو ؟ وقتی خود "خر" گم شده ست
"دین اول" بهتر از "دوم" شده ست؟!

در "دغا" یا در "وغا" ملحق شدند
خاک بر سرها همه" احمق "شدند

عاری از "وجدان" و خیلی "عالی" اند
"نوچه" ها: ولگرد- "لا ابالی" اند

"گاری" ار باشد همه راننده اند
"فیلمساز" و شاعر و "خواننده" اند

"امُرود" و "رقاص" یا دلاله ها
"دشمنان" ما همه :" رجاله" ها

اهل منطق با" درستی" گفته اند
فیلسوفان"ش چنان پخ – "پخته" اند

"پاچه خور"ان در پی لیته شدند
سینه چاکان "مدرنیته" شدند

فاش بگذارند "گویا" و سلیس
پای جای "پای" مکر "انگلیس"

"عمر" گاهی "زید" گاهی "بکر" شد
"دین" برایشان "دکان مکر" شد

نوع برهان : "پهنی گردن" شده ست!!
کار "آمریکا" غلط کردن شده ست

گربه در فکر "شکار دیزی "است
"صولت" اش : "رستم"- افندی پیزی است

"فسق" پنهان نیست حتی زیر میغ
فیلسوفان "لات" گشتند- ای دریغ

عقل در کار "جنون" حیران شده ست
"عربده" های "هنرمندان" شده ست!!

چون "بقا" دارد "تنازع" با عدم
نزد "شیطان ": لشکر" اهل قلم"

"تبره "و آخور مهیا گشته است
"جیره خواری" ها هویدا گشته است

این" نمک نشناس" ها شیرند- چون!!
"رختخواب گیر" و "عرق گیر"ند- چون

معنی "ن والقلم" آیا چه شد؟!
"بیعت" دیرینه با "مولا" چه شد؟

جبهه "پرچم "را شبیه "چفیه" کرد
بر کدامین "غم" بباید "گریه" کرد

هسته ای لای "مویز"شان شده ست
این "هنرمندان" چه چیزشان شده ست؟!.............ادامه دارد